آثار اصیل اپرای روسیه ، موسیقی و باله صحنه ی تئاتر سن پترزبورگ را در جشنواره ی شب های سفید که هر تابستان در هفته های آخر ماه ژوئن برگزار می شود ، به تسخیر خود در می آورند. شهرت همیشگی این رپتوار عظیم به نهاد های فرهنگی ، همچون بالشوی بالت کمک می کند تا بی آنکه ریشه های خود را از دست بدند ، پیشرفت کنند.
قدمت بسیاری از این آثار کلاسیک به قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ، دوران دستاوردهای برجسته در هنر باز می گردد. موسیقی دان ها میخاییل گلینکا ( ۱۸۵۷ – ۱۸۰۴ –) را ارج می نهند. وی که به تحصیل اپرا و موسیقی در ایتالیا و آلمان پرداخته بود ، برای تصنیف آهنگ هایی هماهنگ با روح سرزمین مادری خود به روسیه باز گشت. زندگی برای تزار نام اپرایی است که بر اساس داستان زندگی دهقان روسی ساخته شده که زندگی اولین تزار رومانف را نجات داد. این اپرا در سال ۱۸۳۶ برای نخستین بار اجرا شد ، پس از این اجرا دربار حقوق کلانی برای گلینکا در نظر گرفت و فرصت های تازه ی بسیاری برای او پدید آمد.
این اپرا اساسا روایط روسی فرم ایتالیایی آن بود که ملودی های بومی روسیه در بر می گرفت . گرچه گلینکا زندگی بی نظمی داشت ، اما او اپرای دیگری نیز ساخت. این اپرا از پنج بخش ارکستری ، کر ، موسیقی مجلسی و پیانو و آواز های بسیاری تشکیل شده بود. اثر او به اساس کار دیگر آهنگ سازان بزرگ تبدیل شد ، که پس از او به تارسخ غنی روسیه و سنت های بومی به عنوان منبع الهام می نگریستند.
جانشین گلینکا میلی بالاکریف ( ۱۹۱۰ – ۱۸۳۶ ) و چهار همکار او سزار گوئی ( ۱۹۱۸ – ۱۸۳۵) ، مادست موسورگسکی ( ۱۸۸۱ – ۱۸۳۹) ، نیکولای ریمسکی – کورساکف ( ۱۹۰۸ – ۱۸۴۴) و الکساندر بورودین ( ۱۸۸۷ – ۱۸۳۳) بودند. آن ها به همراه ولادیمیر استاسوف منتقد یک گروه مطالعاتی موسیقی در سن پترزبورگ تشکیل دادند که به عنوان گروه قدرتمند شناخته شد. با وجود تفاوت در سبک های موسیقی ، آن ها با مردم روسیه احساس هم دردی می کردند و به دنبال ایجاد موسیقی ملی با تفاوت های هر منطقه بودند.
آنتوان روبینشتاین ( ۱۸۹۴ – ۱۸۲۹ ) پیانیست برجسته در سال ۱۸۶۲ نخستین کنسرواتور در سن پترزبورگ پایه گذاری کرد ، برادر او نیکلای روبینشتاین ( ۱۸۸۱ – ۱۸۳۵ ) کنسرواتنوری در مسکو در سال ۱۸۶۶ تاسیس کرد. نخستین فارغ التحصیل کنسرواتور سن پترزبورگ کسی جز پیوتر چایکوفسکی ( ۱۸۹۳ – ۱۸۴۱) نبود که آثار گسترده ی او در حوزه ی موسیقی آوازی ، ارکستری ، مجلسی ، باله و اپرایی در سراسر جهان مشهور است.
کنسرواتور مسکو سرگی راخمانینوف ( ۱۹۴۳ – ۱۸۷۳ ) را پرورش داد که در کنار دیگر دستاورد های خود منابع جدیدی برای موسیقی پیانوی روسی پدید آورد. ایگور استراوینسکی ( ۱۹۷۱ – ۱۸۸۲ ) تاثیری به سزا در موسیقی قرن بیستم داشت ، و صداها و تکنیک های جدیدی بر اساس ریتم های چند گانه ، هارمونی چند گانه ، تن های چند گانه و سبک های ارکستری ایجاد کرد.
سرگی پروکوفیف ( ۱۹۵۳ – ۱۸۹۱ ) به دلیل علاقه اش به فرم های کلاسیک به یک نورمانتیک تبدیل شد. موسیقی او به موسیقی برامز شباهت داشت. در حالی که دیمیتری شوستاکوویچ ( ۱۹۷۵ – ۱۹۰۶ ) که در دوران بحرانی حکومت استالین می زیست ، آهنگ های خود را بر اساس آنچه امروز سنت کلاسیک روسیه نام دارد و با ارتباط آثار بورودین ، موسورکسکس ، چایکوفسکی و گلینکا تصنیف می کرد.
هنرهای نمایشی
تکامل باله روسی به شدت به رشد روسی مرتبط بود . رقصندگان باله نخستین بار در روسیه در دوران سلطنت آنا Anna ( که از سال ۱۷۳۰ تا ۱۷۴۰ بر روسیه حکومت می کرد. ) و الیزانت که از سال ۱۷۴۱ تا ۱۷۶۲ حکومت کرد ) به عنوا بخشی از اعضای دربار آموزش دیدند. شارل دیدلو رقصنده و طراح رقص فرانسوی در سال ۱۸۱۱ گروهی متشکل از ۱۱۴ رقصنده ی باله در سن پترزبورگ تشکیل داد . این گروه به سرعت شکوفا شد و به سنت عظیم باله را پایه گذاری کرد. فلسفه ی دیدلو این بود که رقص باید به شعر مجسم تبدیل شود. این باور امروز هم پا برجاست.
در میان پنج سالن نمایشی که دربار امپراتوری آن ها را حفظ کرده بود ( دو سالن در مسکو ، سه سالن در سن پترزبورگ ) سالن نمایش و باله مارینسکی ایمپریال در سن پترزبورگ مورد توجه خاص قرار داشت . زیبای خفته ، دریاچه ی قو و فندق شکن اثر چایکوفسکی از جمله مشهورترین باله های روسیه هستند که در دهه ۱۸۹۰ ، دهه ی رقص پردازی باشکوه توسط ماریوس پتیپا ( ۱۹۱۰ – ۱۸۱۸ ) و دستیارش لف ایوانف ( ۱۹۰۱ – ۱۸۳۴ ) دراین سالن روی صحنه رفتند.
پس از بازنشستگی پتیپا در سال ۱۹۰۳ جریان های تازه ای در سن پترزبورگ به سرپرستی میخاییل فوکین ( ۱۹۴۲ – ۱۸۸۰ ) ، رقصنده و رقص پرداز جوان و مربی جدید باله مارینسکی ظهور یافت. بالتس روسس به عنوان موسسه ای مستقل از سوی سرگی دیاگیلف ( ۱۹۲۹ – ۱۸۷۲ ) تاسیس شد. وی رقصندگان را از مسکو و سن پترزبورگ به پاریس و لندن می برد و کیفیت کار رقصندگان بزرگ روسی از جمله آنا پاولووا ( ۱۹۳۱ – ۱۸۸۱ ) ، تامارا کارساوینا ( ۱۹۷۸ – ۱۸۸۵ ) و واسلاو نیژینسکی ( ۱۹۵۰ – ۱۸۸۹ ) را ارتقا می بخشید.
جوش و خروش هنری چشگیر اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در روسیه موجب ظهور کنستانتین سرگیویچ استانیسلاوسکی شد که تئاتر هنری مسکو را در سال ۱۸۹۸ پایه گذاری کرد. شیوه آموزش نمایش استانیسلاوسکی بر پایه ی سه اصل قرار داشت غ احترام به اهداف نویسنده ، آموزش دقیق برای تحلیل و بیان صادقانه ی شخصیت و تبعیت از اجرای فردی در گروه.تزئینات صحنه در نمایش های او ساده و واقع گرایانه بودند. تئاتر هنری مسکو اغلب سفر های خارجی ترتیب می داد تا نمایش احساسات درونی را به دیگر نقاط جهان عرضه دارد.
آشوب و نا آرامی های جنگ جهانی اول و انقلاب روسیه به این دوران شور و نشاط و خلاقیت پایان بخشید. گرچه مردم روسیه در دوره های بسیاری با انواع گوناگون سانسور زندگی کرده بودند ، اما سانسور حکومت کمونیستی به ویژه خشن و طاقت فرسا بود. دست اندرکاران هنر روسیه که از مذهب و حقایق تاریخ خود دور بودند ، با گونه های تبلیغاتی هنر محدود شده بودند. هنرمندانی که از هماهنگی سر باز می زدند طرد می شدند و از نظر مادی و معنوی در مضیقه قرار می گرفتند. این امکان وجود داشت که هنرمندانی که یک سال مورد عنایت حکومت بودند سال بعد خود را مطرود بیابند.