زندگی قبل از نفت و نفوذ بریتانیا در امارات

زندگی قبل از نفت و نفوذ بریتانیا

سیری در شکوفایی اقتصادی امارات

در دهه ی نه چندان دور 1950 میلادی ، منطقه ای که در حال حاظر امارات متحد عربی نامیده می شود ، یکی از فقیرترین و توسعه نیافته ترین مناطق جهان بود . ساکنانش یا مثل اجدادشان کوچ نشین بودند و از جایی به جای دیگر می رفتند یا با قناعت ، زندگی ناچیزی را از طریق ماهیگیری ، تجارت یا صید مروارید فراهم می آوردند . هر امیرنشین یک شیخ قبیله ای ثروتمند داشت و برخی از بازرگانان نیز با داد و ستد مروارید ثروتمند می شدند ، اما بیشتر مردم در فقر زندگی میکردند . با وجود این ، ثروتی به شکل نفت درست در زیر پایشان در اعماق دریا و زیر شن های بیایان نهفته بود ؛ وقتی این منبع طبیعی کشف شد ، این سرزمین به سرعت به مکانی ثروتمند و پر از نوید تبدیل شد .

زندگی قبل از نفت

زندگی قبل از نفت در امارات به گونه ای بود که بیشتر مردم امارات تلاش میکردند تا زندگی بخور و نمیری برای خود دست و پا کنند . همه امیرنشین ها آب کافی و خاک مناسب برای کشاورزی نداشتند . چون خلیج فارس پر از ماهی بود ، بیشتر مردم از طریق ماهیگیری زندگی خود را تامین می کردند . علاوه براین ، اعماق دریا پراز صدف هایی بود که در دلشان مروارید پرورش می دادند . به همین علت ، بازرگانان سرمایه ای برای خرید قایق فراهم میکردند و به صید صدف می رفتند ؛ غواصان آن ها تا عمق چهل متری می رفتند و صدف جمع می کردند و به سطح آب می آوردند ، و بعد آن ها را باز میکردند تا مروارید پیدا کنند . در واقع صنعت مروارید به مهم ترین و سودآورترین صنعت این منطقه تبدیل شده بود . همانطور که نویسندگان اریک هوگلاند و آنتونی تات بیان می کنند : ( مرواریدهای موجود درآب گرانبهای دریا شاید تنها منبع و بزرگ ترین منبع ثروت در دهه های سی و چهل بود . در سال 1905 م ، 22000 مرد [ از امارات ] با 1300 قایق به تجارت مروارید می پرداختند .) فصل خطرناک صید صدف از ماه مه تا ماه سپتامبر بود .غواصان ممکن بود غرق شوند یا قبل از این که بتوانند به سطح آب بیایند ، ریه هایشان آسیب ببیند . برخی دیگر هم به دلیل حمله کوسه ها به دام مرگی عذاب آور می افتادند . بیش تر آن هایی که در صید صدف شرکت داشتند ، به رغم خطری که آن ها را تهدید می کرد ، پول کمی به دست می آوردند . بر عکس ، تاجری که روی این کار سرمایه گذاری می کرد قدرتمند و ثروتمند می شد . در مقابل ، تاجر هم بخشی از این درآمد را به حاکمان قبیله ها – که به آن ها شیخ می گفتند – می داد .

بقیه افرادی که در کنار دریا زندگی می کردند در بندرهای قدیمی شارجه و دبی دریانوردی ، تجارت یا کشتی سازی می کردند . تعداد کمی هم ذخایر اندک اکسید سرخ – ماده ای که برای نقاشی وآرایش از آن استفاده می شد – را از معادن موجود در برخی از جزیره های خلیج فارس استخراج می کردند . علاوه بر این ، بعضی افراد هم از آب نسبتا فراوان مرغزارهای لیوا و بوریمی و فلات های امیرنشین کوهستانی راس الخیمه بهره می گرفتند و کشاورزی می کردند . آن ها محصولاتی مثل خرما و حبوبات می کاشتند . چاه های مرغزارها برای بدوی های چادرنشین که به دنبال چراگاه های فصلی به این مناطق می آمدند نیز آب کافی داشت .

هرچند زندگی مردم کوهستان ، چادرنشین ها و مردم کنار ساحل به طور چشمگیری با هم فرق می کرد ، اما همه آن ها به اسلام اعتقاد داشتند . اسلام نه تنها از نظر اعتقادی ، بلکه از نظر اقتصادی نیز مردم این منطقه از جهان را متحد کرده بود . همان طور که پک بیان میکند : ( اسلام این اثر را به همراه داشت که… هر دو ساحل خلیج فارس را زیر سلطه حکومت مسلمانان عرب بکشاند . همین باعث شد که از قرن هفتم تا دهم میلادی تجارت خلیج فارس با چین و هند زیر سلطه تاجران عرب و ایرانی به اوج شکوفایی خود برسد .)

 

حتما بخوانید : تاریخ امارات – شیخ نشین های خلیج فارس

 

نفوذ بریتانیا

در قرن های بعد ، تجارتی که عرب های منطقه خلیج فارس به آن مشقول بودند ، آنها را به رقابتی مستقیم و جنگ با دولت های بزرگتر اروپایی کشاند . اروپایی ها می خواستند مسیر تجاری ای را که از خلیج فارس می گذشت به انحصار خود در آورند وهمراه هند و خاور دور ، تجارت سودآور منتطقه را در دست بگیرند . در اوایل قرن بیستم پرتغال مناطق خورفکان – که درحال حاظر امیرنشین شارجه قرار دارد – وجزیره هرمز را – که درشمال خلیج فارس واقع و جزو ایران است – اشغال کرد . تصرف این دو جزیره کوچک کنترل تنگه هرمز یا راه ورودی خلیج فارس را ممکن ساخت . هیچ کشتی ای نمی توانست بدون آگاهی واجازه پرتغال از تنگه هرمز عبور کند .

با وجود این ، در سال 1622 بریتانیا با کمک حامیان ایرانی اش تسلط پرتغال را بر مسیر تجاری شکست و جزیره را تسخیر کرد . در اوایل قرن هجدهم بریتانیا درنقش قدرتمندترین قوا در منطقه ظاهر شد . شرکت هند شرقی بریتانیا که برای تجارت با هند از طرف پادشاه بریتانیا امتیاز فروش انحصاری گرفته بود بر مسیر تجاری خلیج فارس تسلط یافت و برای دولت بریتانیا در برقراری ارتباط با کشورها و ملت های دیگر مانند نماینده عمل کرد . بریتانیا با توجه به اهمیت تجارت با هند به این نتیجه رسید که خلیج فارس برای حفظ امنیت اقتصادی اش ضروری است .

دراوایل قرن نوزدهم این امنیت از جانب گروهی از طوایف عرب به نام قواسیم در معرض خطر قرار گرفت . قواسیم ناوگان بزرگی در اختیار داشت که هم برای تجارت و هم برای جنگ مناسب بود وعلاوه بر آن ، هزاران جنگاور تربیت کرده بود . آن ها دائما از مقرشان در شارجه و راس الخیمه به کشتی های بریتانیایی حمله می کردند و آن ها را غارت می کردند . انگیزه قواسیم هم سیاسی بود و هم اقتصادی . علاوه بر این ، چون بریتانیا ، درکنترل تجارت منتطقه ، رقیب قواسیم بود با دشمنان قواسیم که مقرشان درعمان بود ، روابط دوستانه ای برقرار کرده بود . بریتانیا بر قواسیم فقط به چشم دزدان دریایی می نگریست . نیروهای نظامی بریتانیا بر مقر اصلی قواسیم در راس الخیمه حمله کردند و ناوگان کشتی هایشان را درهم کوبیدند و در سال 1819 آن ها را به طور کامل شکست دادند .

بریتانیا به دنبال این پیروزی قرارداد صلحی با قواسیم و حاکمان چندین شیخ نشین ، مثل ابوظبی ، دبی ، عجمان ، ام القیونین و بحرین امضا کرد . در قرارداد 1820 که به قرارداد عمومی صلح معروف بود ، هر کدام از شیخ نشین های حاکم متعهد می شدند که دزدی نکنند و مسیر امنی برای عبور کشتی های بریتانیایی فراهم کنند . در مقابل ، بریتانیا هم پذیرفت که در امور محلی شیخ ها دخالت نکند . بعدا در سال 1835 بریتانیا شیخ ها را ترقیب کرد تا قرارداد دیگری امضا کنند که در آن ، قبیله ها متعهد می شدند به جنگ با قبیله های همسایه پایان دهند و همچنین به بریتانیا اجازه دهند صلح را در منطقه برقرار کند . متعاقبا این قرارداد به یک قراداد دائمی تبدیل شد که قرارداد دائمی آتش بس دریایی 1835 نامیده شد . از آن پس ، همانطورکه مورخ زهلان بیان می کند : (( دولت هایی که حاکمان آن ها قرارداد آتش بس دائمی دریایی را امضا کردند [ در اروپا ] به نام دولی های آتش بس شناخته شدند .)) این آتش بس شرایط امن کشتیرانی را در خلیج فارس فراهم کرد و دولت های آتش بس را تحت نفوذ بریتانیا قرار داد .

همزمان با قراردادهای 1820 و 1835 حاکمان قبیله ای نیز از مزایایی بهره مند شدند . برای اولین بار شیخ های قبیله ها در مقام حاکمانی مستقل شناخته شدند که می توانستند با دولت های مقتدر خارجی قرارداد ببندند . این استقلال ، حاکمان قبیله ای را قدرتمند ساخت و طور چشمگیری بر تاریخ منطقه اثر گذاشت . همانطور که پک بیان می کند : (( این قراردادها با متوقف کردن روابط اجباری که بین قبیله ها یا اتحادیه های قبیله ای وجود داشت ، حاکمان قبیله ای را قدرتمندتر ساخت و دولت های کوچکتر را از خطر بلعیده شدن توسط دولت های بزرگتر حفظ کرد .))

بعد ها بریتانیا پس از اینکه سایر دولت های قدرتمند مثل امپراتوری عثمانی ، فرانسه ، روسیه و آلمان در صدد برقراری رابطه با شیخ های حاکم برآمدند ، کنترلش را بر دولت های آتش بس بیشتر کرد . این تشدید کنترل به قرارداد 1892 منتهی شد که به موجب آن ، شیخ نشین های خلیج فارس می پذیرفتند که بدون رضایت بریتانیا با هیچ دولت مقتدر خارجی وارد مذاکره نشوند یا قرارداد نبندند ؛ در مقابل ، بریتانیا هم به آن ها قول پشتیبانی نظامی داد . این قرارداد قدرت بریتانیا را به شدت افزایش داد و درعین حال ، شیخ نشین های خلیج فارس را از برقراری رابطه با بقیه دولت های دنیا محروم کرد . این قرارداد هم مثل قرارداد های قبلی ، شیخ های قبیله ای را قدرتمند تر می کرد و از شیخ نشین های مستقل آن ها حفاظت می کرد . همانطور که زهلان بیان می کند : (( [ سیاست بریتانیا ] کمک به قدرتمند تر ساختن موضع حاکمان مختلف بود و تا زمانی که حاکمان به مفاد قرارداد پایبند بودند ، قدرت ، کاملا در اختیار آن ها بود . این واقعیت که بریتانیا رابطه شان را با همه دولت ها ، چه بزرگ و چه کوچک ، قطع کرده بود ؛ حس استقلال را در میان آن ها برمی انگیخت .))